مؤذن و گناه چشم چرانی
مؤذنى پس از اين كه چهل سال براى مسلمانان اذان گفت ، روزى براى گفتن اذان بالاى مناره رفت و پس از اتمام اذان نگاهى به خانه هاى اطراف مسجد انداخت . چشمش به دخترى كه در يكى از خانه هاى اطراف مشغول شستن سر و صورت خود بود افتاد. با ادامه نگاههاى شهوت زاى خود به تدريج به دختر دل بست و همچنان تا وقتى دختر در حيات خانه بود با نگاه او را تعقيب كرد و چون دختر به اطاق رفت او نيز از مأذنه پايين آمد و به جاى اين كه مانند هميشه براى نماز به مسجد برود، چنان اسير شهوت خود شده بود كه به در خانه آن دختر آمد و در زد.
پدر دختر به در خانه آمد و چشمش به مؤذن مسجد افتاد ، با كمال تعجب پرسيد: چه كار داريد؟ مؤذن گفت : به خواستگارى دختر شما آمده ام . صاحب خانه كه از اين پيشنهاد غرق در حيرت گشته بود، فكرى كرد و گفت : ما مسلمان نيستيم و مذهب ما زردشتى است و بنابر آيين خود نمى توانيم به مسلمان دختر بدهيم و هر كه بخواهد با ما وصلت كند بايد به دين ما در آيد . مؤذن گفت : حاضرم به دين شما در آيم . پدر دختر نيز كه به دنبال همين فرصت مى گشت تا بدين وسيله يك نفر را از دين اسلام خارج كرده و به دين خود درآورد؛ گفت : ما حاضريم در اين صورت دختر به شما بدهيم .
پس از مذاكره و قرارداد ، وقتى براى انجام اين كار تعيين كردند و مؤذن به خانه برگشت و در وقت موعود به منزل آنها رفت و مراسم ورود اين آقاى مؤذن مسلمان ، به دين جديد انجام شد و سپس مراسم مقدماتى ازدواج نيز صورت گرفت . حجله عروسى را در طبقه فوقانى ترتيب دادند و آقاى داماد سر از پا نشناخته به طرف پله ها راه افتاد و با عجله بالا مى رفت . همين كه به پله آ خر رسيد ، پايش لغزيد و از همانجا به درون حيات پرت شد و در دم جان سپرد و به كام دل نرسيده ، به حال كفر از اين جهان چشم بربست .
« أللهُمَّ اجعَل عَواقِبَ اُمورَنا خَیراً »
نظرات شما عزیزان:
سوال
ساعت6:45---21 ارديبهشت 1392
سلام
مگر زردشتی ها کافرند ؟؟؟؟؟؟
|